باز باران با تمام بی کسی های شبانه،می خورد بر مرد تنهامی چکد بر فرش خانه،باز می آید صدای چک چک غم،باز ماتم.... نمی دانم ، نمی فهمم نمی دانم چرا مردم نمی دانند،که باران عشق تنها نیست،صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست،کجای مرگ ما زیباست یاد آرم روز باران،کودکی ده ساله بود،می دویدم زیر باران،مادرم در کوچه های پست شهر ارزوهاجان می داد...فقط من بودم و باران و گِل های خیابان کجــــای این لجن زیباست،بشنو از من کودک من،پیش چشم مرد فرداباران هست زیبا....باران من و تو درد و غم دارد،خدا هم خوب می داند،که این عدل زمینی ، عدل کم دارد
نظرات شما عزیزان:
کجای قطره های بی کسی زیباست،نمی فهمم چرا مردم نمی فهمند،که آن کودک ب زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد،کجای ذلتش زیباست
نمی دانم،نمی فهمم
نمی دانم،نمی فهمم
نمی دانم،نمی فهمم
Design By : Pichak |