نبري از يادت
نظرات شما عزیزان:
اشك بايد ريخت
زار بايد زد
عشق يعني اين
خودپرستي را بارها
دار بايد زد
شب پر از راز است
رازها را
باز بايد خواند
نبري از يادت
شب مهتابي را
نفس خسته بي خوابي را
نبري از يادت
گرمي دست مرا اي دوست
رنگ چشمان من اي زيبارو
باز هم نيكوست
من تورا در قفس سينه خود مي خواهم
من تو را مي خواهم
نبري از يادت
آن شب تنهايي
آن شب ملتهب رويايي
دست من در طلب ماه به رخسارت خورد
دستي اما دل من را افسرد
من به چشمان تو جان بخشيدم
ني كه در چشمان تو جان را ديدم
نبري از يادت
التماس دل غمگين مرا
نبري از يادت
من تو را مي خواهم
باز بي چون و چرا مي خواهم
آخرين مطالب
Design By : Pichak |